(2603)هر نبات و شکرّی را در جهان |
|
مهلتی پیداست از دور زمان |
(2604)سالها باید که اندر آفتاب |
|
لعل یابد رنگ و رخشانی و تاب |
(2605)باز ترّه در دو ماه اندر رسد |
|
باز تا سالی گل احمر رسد |
(2606)بهر این فرمود حق ، عزّ و جلّ |
|
سورة الانعام در ذکر اجل |
(2607)این شنیدی، مو به مویت گوش باد |
|
آب حیوان است، خوردی، نوش باد |
(2608)آب حیوان خوان، مخوان این را سخن |
|
روح نو بین در تن حرف کهن |
مهلت : مدت، زمان.
مهلتی پیداست از دور زمان: یعنیایجاد هم? کائنات، یکسان و در فاصلهْ زمانی برابر صورت نمیگیرد و مهلت و زمان تکامل آنها متفاوت است.
تاب: تابش، شعاع و پرتو.
تره: نوع تره بار از خیار و کدو و کاهو و امثال آن، بدین معنى است در اصطلاح (تره باغ) که مردم مشهد استعمال مىکنند، آن چه ما امروز بنام (تره) مىشناسیم که نوعى از سبزى خوردنى است، نزد قدما (گندنا) نامیده شده است.
اجل: مهلت، مدت مفروض و مقرر براى سپرى شدن چیزى، سر رسید وام، مدت زندگانى جانداران، وقت مرگ، وقتى که براى انقضاى عمر در علم خدا مقرر شده است، مطابق تعریف متکلمین. اجل طبیعى: زمان بسر رسیدن عمر بسبب فقدان استعداد مزاجى. اجل اخترامى: مرگ غیر طبیعى که بواسطه عروض اسباب خارجى روى مىدهد.
سورة الانعام در ذکر اجل:خداى تعالى براى بیان همین مطلب در خصوص اجل در سوره انعام فرموده است که:« هُوَ اَلَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ طِینٍ»: پروردگار کسی است که شما را از خاک آفرید، آنگاه برای شما مدت و مهلتی قرار داد، و نیز مهلتی دیگر در نزد او خواهید داشت. [1]
( 2603) هر نبات و هر شکرى را در عالم مهلتى و زمان مشخص و معینى هست که بحد رشد خود رسیده و هویتش آشکار گردد. ( 2604) سالها لازم است که از اثر اشعه آفتاب سنگى رنگ و درخشندگى و تا بندگى پیدا کرده و صورت لعل بخود بگیرد. ( 2605) تره در دو ماه بحد رشد خود رسیده و درخت گل سرخ یک سال وقت مىخواهد که گل بدهد. ( 2606) خداى تعالى براى بیان همین مطلب در خصوص اجل در سوره انعام فرموده است که: پروردگار کسی است که شما را از خاک آفرید، آنگاه برای شما مدت و مهلتی قرار داد، و نیز مهلتی دیگر در نزد او خواهید داشت.( 2607) این سخنان را شنیدى مو بمو گوش باش تا خوب معنى آن را درک کنى این آب حیات است که مىخورى نوشت باد.( 2608) آرى این سخن نیست بلکه آب حیوان است و در قالب این سخنان کهن جان نوى نهفته است.
در این ابیات مولانا مثالی می آورد که: ایجاد همهْ کائنات، یکسان و در فاصلهْ زمانی برابر صورت نمیگیرد و مهلت و زمان تکامل آنها متفاوت است. برای هر چیزی، دور زمان و مدّت معّین هست و تا آن مدت و سیر تکاملی آن فرا نرسد، آن چیز به ظهور نمیرسد. معانی و اوصاف باطنی نیز چنین است؛ یعنی به صورت تدریجی و مرحلهای ایجاد میشود. برخی در این جهان و پارهای، نظیر شقاوت و سعادت، در آن جهان ظاهر میشود؛ به عنوان مثال، سالیانی باید سپری شود تا در پرتو نور آفتاب، لعل، رنگ و درخشندگی پیدا کند. اما گیاهانی نظیر تره و یا بوتهْ گل سرخ، در چند ماه و یا یک سال به سیر تکاملیشان میرسند و پُررونق میشوند. خداوند در قرآن اشاره به همین سیر تکاملی اشیاء دارد و میفرماید: پروردگار کسی است که شما را از خاک آفرید، آنگاه برای شما مدت و مهلتی قرار داد، و نیز مهلتی دیگر در نزد او خواهید داشت. این دو مهلت را بعضی از مفسران، به مهلت این دنیا و مهلت آخرت، یعنی فاصلهْ مرگ تا قیامت تعبیر کردهاند. اما عارفان، مهلت دوم را هنگامی میدانند که سالک راه حق، به حق میپیوندد و در شمار ره یافتگان، درمیآید و پیش از مرگ جسم نیز این دوران وصال، میتواند آغاز شود. مولانا هم با توجه به این تفسیر عارفانه، از تکامل معنوی انسان و وصال حق سخن میگوید و انسان را در درجههای آگاهی، به انواع گوناگون گیاهان و پدیدههای طبیعی تشبیه میکند و میگوید: جان کلام در سورهْ انعام نیز همین است که همه، یک مهلت حیات این جهانی دارند و بعضیها از این مرحله بالاتر میروند و به "اجل مسمی عنده "میرسند و به حق میپیوندند و این مرحلهْ پیوند با حق، مثل آب حیات است و روح تازه و جاودان به مرد حق میدهد. به نظر می رسد که مولانا این سخن را از حکیم سنایی وام گرفته باشد[2]:
سالها باید که تا یک سنگ اصلى ز آفتاب لعل گردد در بدخشان یا عقیق اندر یمن
ماهها باید که تا یک پنبه دانه ز آب و خاک شاهدى را حله گردد یا شهیدى را کفن
روزها باید که تا یک مشت پشم از پشت میش زاهدى را خرقه گردد یا حمارى را رسن
عمرها باید که تا یک کودکى از روى طبع عالمى گردد نکو یا شاعرى شیرین سخن
قرنها باید که تا از پشت آدم نطفهى بو الوفاى کرد گردد یا شود ویس قرن
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |